به چشم هایت بگو انصاف هم خوب است دیگر طاقت ندارم !
من حرمسرایی دارم از درد "تـــــــــــــــــــــو" سوگلی آن هستی!
هر روز بی "تـــــــــــــــــــــو" خط عمر کف دستم کوتاه تر میشود!
نبودنت در من قدم می زند،
من زیر ِ باران!
تو دور میشوی، من خیس!
این دِلبری های ِ بهار است،
نیامده دیوانه می کند،
مگر تو باران را دوست نداشتی ..؟برگرد و ببین آسمان چشمانم را برایت بارانی کردم...
کجایی ... ؟ هی پشت این گوشی جای شماره ، گریه ام را میگیرم ...
برگرد و نگاه کن از من چه ساخته ای! ویرانه ای از پوست و استخوان...
وقتی نیستی حسی مبهم دارم ؛ شبیه کسی می شوم کمی زیاد مُرده !!!
نباشی ... قندها هم شیرین نیستند ... به همین چای یخ کرده قسم !
در آخرین بوسه لبخندم روی لب هایت جاماند.
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من ...
غصه هایت برای من ...
همه بغضها و اشکهایت برای من ...
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ...
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم ...
هــرقــدر کــه محـکــم بــاشــی…
یــک نقــطــه…یـک لـبخنــد…یــک عطــرآشنــا...
یــک نگــاه…یــک صــدا…یــک یــاد…از درون داغــونــت میــکنــد...
هــرقــدرهــم کــه محــکــم بــاشــی..!
یــــہ روزـے بـــــہ یــــہ جــــــایـــے میـــــرســـے
کــــہ بــــایـــــد بــــگـــذرـے
از هــمــــہ چـــــے
خــــــیلیــے وقــــتــــہ دارمـــ از خــــودمـــ مـــیـــگذرمـ
"یــــــــــــــــــادم بخــــــــــــــــیر "
یــﮧ جـפּرے دلـمــ تـنـگــ میشــﮧ بـرآتــ
محآلــﮧ بـتـפּنــے تـصـפּر ڪـنــے
گـمـפּنـمــ טּِمــيــتـפּنــے حـتــے
خـפּدتــ جـآے خـآلـیـتـפּ تـפּ دلـمــ پـر ڪـنــے
نـهـ قهـــوه ام شکــر
نــهـ اینکــه نــخواهـــم
حـــواســـش را نــــداشتــــم
یعنـــی مــی دانـــی..
امـــروز نــبـودم
نــهـ!
امـــــروز اصــلا نـبـــودم
آه من تنهاترین، تنهای این دنیام
هیچ یاری، مهربانی، هیچ همدردی
نیست حتی سایه ای اینجا
قلب من عمریست بغضش را فروخورده
اشک های تلخ من هم سخت، تکراریست
هستم اما از تهی هم نیست تر، گویا
بودنم همرنگ مرگی ممتد و جاریست


یکـ ـ دوستـتـــ دآرمــ ...حتــی ازنـوع شُـل و ولـشــ ... از جآنبــ تــو!
قـوآمــ مـیـ بـخشـد ... به وجودتـــ در دلـمـــ . . . کــآشـــ بـفهمـیـــ...
*
בلمـ میخواهـב کسے باشـב
«خوب» باشـב
«مهرباטּ » باشـב
« بس» باشـב
همه ے ایـטּ بودטּ هایش فقط براے مـــטּ باشـב
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن
به تمام جزئیاتش...
به لبخند بین حرف هایش..
به سبک ادای کلماتش،
به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش..
به چشم هاش خیره شو..
دستهایش را به حافظه ات بسپار...
گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند
بودنت را دوست دارم
وقتی پنجه در کمرم حلقه مے کنی
و به آغوشت سفت مرا مے فشارے
و وادارم مے کنے
که به هیچ کس فکر نکنم
... جـــــــز تــــــو ... !
خدایــــــــــا دلم مرهمی می خواهد
از جنس ِ خـــــــــــــــودت ...
نزدیــــــــــــــک
بی خطــــــــر
بخشنــــــــــده ...
بی منت
می شودمرادراغوش بگیری؟

خدایــــــــــــا التمـــــــــــاست مــــــی کنـــــــــم
همــــــه دنیــــــــــایـــــــت ارزانــــــــــیِ دیگــــــــــــران !
ولــــــــــــــــی ;
...
آنــکـــــــــــه دنـیــــــــــایِ من اســــــــــت
... مـــــــــــــــــــــالِ دیــگـــــــــــری نبــــــــــاشـــد
صبح یعنی مست صدای تو
ظهر یعنی انتظار تو
عصر یعنی دلتنگم برای تو
شب یعنی یاد تو
و تو یعنی تمام لحظه های من
منتظر لحظه اي هستم كه دستانت را بگيرم
در چشمانت خيره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاري كنم
منتظر لحظه اي هستم كه در كنارت بنشينم
سر رو شونه هايت بگذارم….از عشق تو…..
از داشتن تو…اشك شوق ريزم
منتظر لحظه ي مقدس كه تو را در اغوش بگيرم
بوسه اي از سر عشق به تو تقديم كنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه كنم
اري من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را مي ستايم
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
عزیزم برگرد
خواهش میکنم :"(
دير آمدی
تمام شده ام ديگر
بس كه بلعيده ام اندوه نبودت را ...
هنوز اما همانند حاتم ام
می بخشمت
با آنكه هزار شب بی خوابی
طلب دارم از تو !!!